قسمت ششم
نیلوفرهمچین تومدرسه ازاحسان تعریف میکرد که انگار آسمون وا شده احسان ازتوش افتاده پایین!اینجوری تعریف میکرد که ما مشتریش شیم! حالا
خوبه من قبلا بافرزانه رفته بودیم مغازش که شلواربگیریم دیده بودمش وگرنه منم مث راضیه ثانیه شماری میکردم که ببینمش! البته زیادم بیراه نمیگفت ولی
اون روز دیگه پیاز داغشو خیلی زیاد کرده بود! وقتی رفتیم مغازش احسان خیلی تحویلمون گرفت ازبسم ما رو خندوند که فقط خدا میدونه!!!!!.درکل جذاب و
خوشتیپ بود.خلاصه نیلوفر طبق معمول بعداینکه احسان بدبخت همه تی شرتارو ریخت رو میز یکیو برداشت! به ما هم یه تعارف کوچولو زد که برداریم
ولی ما نقبولیدیم.بالاخره تعارف اومد نیومد داره دیگه!احسان میخواست بره پیش علیرضا(دوستش)به ما هم گفت اگه میخواین شمارم تا یه جایی برسونم
ما هم که ازخداخواسته قبولیدیم!آخه پولای هممون ته کشیده بود!!!رفتیم سوار ماشینش شدیم.206مشکی داشت. بچه باحالی بود فقط مزه میریخت!
دس فرمونشم که دیگه اصلا حرف نداشت!نیلو هم که همش درحال ضایع کردنش بود! خلاصه سرچهارراه...پیاده شدیم احسان رفت.خیلی خوش
گذشت روحیم خیلی عوض شده بود ودیگه توفکر وحید نبودم. 2_3روز بعدش نیلو بهم گفت احسان شمارتو ازم خواسته،الان 2 ماهه با هیشکی تریپ
نداره.بهش گفتم یوقت شمارمو بهش ندیا!گفت باشه یجوری میپیچونمش.الحقم که خوب پیچوند!!.....
چه باحال مثه رمان مینویسی
ببین چه دل به دل راه داره
من زودتر اومدمااااا
منم فِک کنم چندتا درسو کاملا قهوه ای دادم
خراب کاری مالِ اینجور وقتاس دیگه
چمیدونم این بچه چی میگه واسه خودش! دلش خوشه داره با یکی کل کل میکنه حالا ماهم تو ذوقش نمیزنیم پس فردا معتاد نشه بگه کسی بهم توجه نکرد اینجوری شدم حالا چطور مگه؟ باتوهم مشکل داره؟ این بچه چشه؟به نظرت کمبود داره؟
این یکی خیلی فازِ غمه
ولی من این یکی رو بیشتر دوس دارم
تینا تو نبودی کی میخواست به این بیچاره نظر بده هان ؟؟؟؟
اول کلاْ کد قالب رو حذف کن دوباره کد جدید رو بریز توش
سلام دوسم خیلی خوشحال میشم به وبم سر بزنی. راستی نظر یادت نره هاااااااااااااااااااااااا.